اسب در کتب آسمانی

sohrab

Active member
«والعاديات ضبحاً فالموريات قدحاً فالمغيرات صبحاً فاثرن به نقعاً فوسطن به جمعاً»

سوگند به اسبهایی که در تاختن، نفسشان به شماره می افتد و سوگند به اسبهایی که به هنگام شتاب، از برخورد سمهایشان با سنگها، آتش برمی افروزند. صبحگاهان (دشمنان حق) را به غارت می گیرند و گرد و غبار برانگیخته، گرداگرد سپاه دشمن حلقه می زنند و آنان را محاصره می کنند.(سوره عاديات آيات 1 تا 5)


آیا تو را یارای آن هست که به اسب نیرو بخشی یا گردنش را به یال بیارایی و او را مانند ملخ به جست و خیز در آوری؟ چه سهمگین است شیهه با شکوهش، به زمین سم کوبد و از نیروی خود شادمان است. به جنگجو پذیره شود، به ترس بخندد، از شمشیر رو نگرداند، هر چند که ترکش و ناوک و نیزه درخشان بر او گذرد، خشمگین و خروشان زمین در نوردد و از آوای کرنا از تکاپو باز نماند. با خروش کرنا، های های برآورد و از دور پهنه کارزار را دریابد.(تورات-کتاب باب 29 - فقرات19 - 25 )
 

Dr_Ghaffari

Active member
بي شك قرآن يكي از كتب آسماني است كه اسب را عزيز داشته است و همانگونه كه سهراب خان!آورده است خداوند در سوره العاديات با سوگند به اسب حق مطلب را ادا نموده است.اما تقدس اسب در قرآن به اين سوره ختم نمي شود و در سوره "ص" سوره "الانفال" سوره "النحل" سوره "الحشر" سوره" الاسراء" سوره "آل عمران" نيز آياتي درباره اسبان وجود دارد كه در زير به معني فارسي آنها اشاره مي كنم. لازم به ياد آوري است اين جداي از احاديث موجود است كه مجال بحث آن اينجا نيست! اما بي ترديد اوستا كهن ترين كتابي است كه در آن به اسب اشاره شده است و هر چند گاه در ستايش اسب به بيراهه و خرافه رفته است! اما هيچ كدام از كتب آسماني در كثرت و فراواني موضوع در باب اسب به اوستا پهلو نمي زند..!كه در روزهاي آتي به آنها اشاره خواهم كرد.
 

Dr_Ghaffari

Active member
سوره "ص" آيات 31-32-33 "به خاطر بياور هنگامي را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند.گفت من اين اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم (و مي خواهم از آنها در جهاد استفاده كنم به آنها نگاه مي كرد)تا از ديدگانش پنهان شدند.(آنها آنقدر جالب بودند كه گفت) بار ديگر آنها را باز گردانيد و دست به ساقها و گردنهاي آنها كشيد(و آنها را نوازش كرد).
 

Dr_Ghaffari

Active member
سوره "الانفال" آيه 60 "براي انباز گيران هر چه مي توانيد از نيرو و اسبان بر آخور بسته شده تهيه كنيد تا بدان آمادگي دشمن خدا و دشمن خود را و نيز دشمنان ديگري را غير از كفار مكه كه ايشلان را نمي شناسيد و خدا ايشان را مي شناسد بترسانيد و آنچه در راه خدا مصرف مي كنيد پاداش آن تمام شبها پرداخت خواهد شد و شما ستم نخواهيد ديد."
 

Dr_Ghaffari

Active member
سوره "النحل" آيه 8 "و خداوند اسبان و استران و دراز گوشان را خلق كرده تا بر آنها سوار شويد و روزگار خود را بدان آرايش كنيد آرايش كردني و او چيزها مي آفريند كه شما نمي دانيد."
 

Dr_Ghaffari

Active member
سوره "الحشر" آيه 6 "و آنچه را خدا به رسولش از آنها (يهود)باز گرداند چيزي است كه شما براي به دست آوردن آن زحمتي نكشيديد هيچ اسبي نتاختيد و نه شتري ولي خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلط مي سازد و خدا بر هر چيزي قادر است."
 

Dr_Ghaffari

Active member
سوره "الاسراء" آيه 64 "هر كدام از آنها را تواني به بانگ خويش از جاي بجنبان و سواران و پيادگان خويش را بر ايشان بر انگيزان و با ايشان در مالها و فرزندان شركت كن و ايشان را وعده بده و شيطان ايشان را جز به فريب وعده نمي دهد."
 

Dr_Ghaffari

Active member
سوره "آل عمران" آيه 14 "براي مردمان دنيا ميل به شهوات دنيا از زنان و پسران و هميانهاي پر از زر و سيم و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشتزار آرايش شده اينها كالاي زندگي دنيا است و باز گشت نيكو نزد خداوند است."
 

sohrab

Active member
با سپاس از کامل کردن موضوع، منتظر خواندن قسمت های مرتبط در اوستا هستم
 

Dr_Ghaffari

Active member
پيش از ذكر ارزش اسب در اوستا و اشارات اوستا به اسب بايد به چندين لغت اشاره كنم تا وقتي در متن اوستا مي خوانيد برايتان غريب نباشد.1-"چرتا" به معني "اسپريس" يا همان ميدان اسبدواني كه طول آن دو هزار گام باشد.2- "سپاد"به معني سپاه يا سپاهان كه نام قديم اصفهان نيز مي باشد.3-"ستئور"به معني ستور كه در فارسي معادل اسب مي باشد و به گفته فردوسي:"ز سم ستوران در آن پهن دشت زمين شد شش و آسمان گشت هشت". "اسپ" به معني اسب و "اسپا" به معني ماديان...به نكته تاريخي ديگري نيز بايد اشاره كنم كه: باستانيان پيش از آنكه بر اسب بنشينند و سواري كنند از اسب براي كشيدن ارابه ها يا درشكه ها استفاده مي كردند كه در فارسي كهن از آن با نام گردونه ياد شده است در خصوص استفاده از اسب و شروع سواري در مجال و مقال ديگري صحبت خواهم كرد. اوستا كهن ترين نامه ديني بجا مانده ايرانيان است و به خوبي مي رساند كه ايرانيان باستان با گردونه و اسب آشنا بوده اند . در اوستا گفته شده است خداوند يا "مهر" كه همان خورشيد است بر گردونه چهار اسبه نشسته از خاور به باختر مي شتابد.و در گردونه اش اسباب جنگ انباشته شده تا ديوان و دروغ گويان و پيمان شكنان را به سزا برساند...گردونه زيبا و هموار و رونده اش زرين و با زينتهاي گوناگون آراسته شده است.اين گردونه را چهار اسب سپيد يكرنگ جاوداني كه از چراخور مينوي يا بهشتي خورش يابند (غذا مي خورند) مي كشند . سمهاي پيشين آنها زرين و سمهاي پسين آنها سيمين است و اين چهار تكاور به يوغ گرانبها بسته شده است. همچنين آمده است آري تويي اي مهر نابود كننده مرد بد انديش تويي دارنده اسبهاي زيبا و گردونهاي خوب و گردونه مهر ساخته خرد پاك آفريدگار است. در جاهاي مختلفي از اوستال آمده است گردونه مهر بلند چرخ است.و ... فرشته نگهبان چهار پايان سودمند نيز در اوستا داراي گردونه خوانده شده است.و نيز ناهيد فرشته نگهبان آب و پارند فرشته فراواني و واي فرشته هوا داراي گردونه هستند... ادامه دارد
 

Dr_Ghaffari

Active member
اسب در اوستا 1:"اسب به سوار نفرين كند ! كه اسبان نتواني بستن. نه بر اسبان نشستن. نه به اسبان لگام زدن. تو اي كسي كه آرزو نكني زورم را در انجمن گروه مردان در ميدان بنماياني ".
اسب در اوستا 2:"ارتشتاران بر پشت اسب مهر نماز برند؛ زور از براي اسبان و تندرستي خويشتن درخواست كنند تا اينكه دشمنان را از دور توانند شناخت و هماوردان را از آسيب ديدن توانند باز داشت و به بد انديشان تيره جوي توانند چيره گشت ".
اسب در اوستا 3:"يل جنگجو توس بر پشت اسب به ناهيد نماز برد. زور از براي اسبها و تندرستي خويشتن درخواست تا اينكه بتواند به هم آورد كينه جوي به يك زنش چيره شود".
اسب در اوستا 4:"ارزش بهترين و برگزيده ترين اسب يك سرزمين برابر است با ارزش هشت گاو باردار"!
اسب در اوستا 5:"چگونه اي ارديبهشت به آنان مزد ارزاني خواهم شد !به آن ده ماديان با ارشن و يك شتر كه به من پيمان داده شد".
اسب در اوستا 6:"براي ناهيد اهورا مزدا از باد و باران و ابر و تگرگ چهار ارشن ساخت . اي سپتيمان زردشت همواره از اين چهار اسب باران و برف و ژاله و تگرگ فرو ريزد".
اسب در اوستا 7:"يل كشورهاي ايران و آراينده پادشاهي كيخسرو در كنار درياچه ژرف و فراخ چيچست(اروميه)صد اسب و ... فدا ساخت و خواست كه در سراسر كشورها بزرگترين شهريار شود....".
اسب در اوستا 8:"فرشته باران تيشتر به پيكر اسب سفيدي درآمده با ديو خشكي...."
بسيار فراوان است و مرا وقت و حوصله ياري نمي كند و بايد اشاره كنم كه به عكس قرآن كه جاويد مانده است تنها يك چهارم اوستا باقي مانده است . از هديه دادن اسب از فديه كردن اسب از بهاي اسب و... نقل شده است اينكه هر قدرت نمايي با اسب است فرشتگان تمامي گردونه دارند كه اسبها آن را مي كشند حتي خدا نيز در اوستا براي جابجايي گردونه دارد و اسب او را مي برد گاه فرشتگان به صورت اسب هستند يا براي امري به شكل اسب در مي آيند كه سعي كردم از هر كدام نمونه اي بياورم. موضوع جالب ديگر اين بوده است كه پزشكان براي پاداش درمان بيماران اسب مي گرفته اند و بسته به مقام بيمار نوع اسب و توان اسب متفاوت بوده است كه در زير به آن اشاره مي كنم.
براي درمان خانخداي دودمان پست ترين ستور(كه خر بوده است).براي درمان دهخداي ده يك ستور ميانگين(كه گاو بوده است). براي درمان شهربان شهر بهترين ستور(كه اسب بوده است) . براي درمان شهريار كشور يك گردونه چهار اسبه . و مزد درمان زنان همين كدخدايان و دهخدايان نيز خر ماده وگاو ماده و اسب ماده بوده است يعني براي درمان مردان نريان و براي درمان زنان ماديان پاداش مي گرفته اند..!
 

♘امیرحسین♞

♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
The horse is never mentioned in Scripture in connection with the patriarchs; the first time the Bible speaks of it, it is in reference to the Egyptian army pursuing the Hebrews, During the epoch of the conquest and of Judges, we hear of horses only with the Chanaanean troops, and later on with the Philistines, The hilly country inhabited by the Israelites was not favourable to the use of the horse; this is the reason why the Bible speaks of horses only in connection with war. David and Solomon established a cavalry and chariot force; but even this, used exclusively for wars of conquest, seems to have been looked upon as a dangerous temptation to kings, for the Deuteronomy legislation forbids them to multiply horses for themselves. The grand description of the war-horse in Job is classical; it will be noticed, however, that its praises are more for the strength than for the swiftness of the horse. The prophet Zacharias depicts (ix, 10) the Messianic age as one in which no hostilities will be heard of; then all warlike apparel being done away with, the horse will serve only for peaceful use.​
 

ناشناس

Active member
زرتشت به عنوان معجزه، اسب سياه گشتاسب را درمان مي کند

آنچنانکه از سنت مزديسنان و متون مختلف که برخي از آنها اساطيري است بر مي آيد، زرتشت به عنوان معجزه اسب سياه کي گشتاسب را معالجه کرد که چهار دست و پايش به شکم فرو رفته (احتمالا" به قولنجي سخت گرفتار شده بود) و از او قطع اميد کرده بودند.

در زراتشت نامه کي کاووس رازي ذکر شده، روزي چهار دست و پاي اسب سياه گرانقدر گشتاسب در شکم فرو مي رود و همه طبيبان در معالجه آن در مي مانند. شاه افسرده مي شود و به عنوان آخرين چاره از زرتشت که از بدگويي دشمنان در زندان بود مدد مي طلبد. زرتشت اسب را شفا بخشيد از اين معجزه گشتاسب، زنش و پسرش اسفنديار به پيامبري زرتشت ايمان آوردند.

ز اسبان يکي بود در پايگاه
که بودي ورا نام اسب سياه

که او را گرانمايه تر داشتي
ابر پشت او گردن افراشتي




اين مطلب در سياحتنامه فيثاغورس، شارستان چهارچمن، بستان السياحه، دبستان مذاهب و نيز توسط شهرستاني با تفاوت در جزئيات ذکر شده است.

در مجموع از بررسي اين متون چنين بر مي آيد: زرتشت دعوت پيامبري خود را آشکار مي کند. عده اي از مغان که در زمره فلاسفه و دانشمندان زمان بودند، با او مخالفت کرده و جادو گرش مي خوانند و گشتاسب او را به زندان مي افکند. در همين اوقات اسب سياه تيزرو و محبوب گشتاسب به نوعي دل درد سخت و انقباض شديد دست و پا مبتلا مي شود. دانشمندان زمان که مغان، حکما، اطبا و دامپزشکان در زمره آنها بوده اند از درمان حيوان عاجز مي مانند. در اينجا اشاره ايست به سنت دامپزشکي که حيوانات به وسيله پزشکان و دامپزشکاني که عمدتا" يکي بوده اند و همچنين توسط طبيب روحاني و دعا معالجه مي شده اند. اسب آنقدر اهميت داشته که براي درمانش با عطف توجه به معجزه، دين جديد را پذيرفتند. مسلم است که حيوان که اينقدر ارج داشته، پزشک حيوان نيز ارجمند بوده است.

در اين حادثه شاخ و برگ داستاني وجود دارد، ولي اصل آن که از دينکرد و از دوراني دورتر و عصر زرتشت ريشه مي گيرد، خود، حقيقتي است وگرنه سخن به اين درازي نمي کشيد. آري به هر ترتيب زرتشت با استمداد از نيروي الهي و با دستکاري و نوعي ماساژ دست و پا و احتمالا" استفاده از برخي داروهاي گياهي، اسب زيبا را شفا بخشيد. اين خود يکي از جلوه هاي اسب پزشکي است که مسير تاريخ ايران را تغيير داد.
 

♘امیرحسین♞

♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
تاریخچه اسب در دین زرتشت

آنجنان که از سنت مزدیستان و متون مختلف که برخی از آنان اساطیری است برمی‌آید، زرتشت به عنوان معجزه اسب سیاه کی گشتاسب را درمان کرده بوده‌است که چهار دست و پایش به شکم فرو رفته بود(شاید به قولنجی بسیار سخت دچار شده بوده)و همه از آن قطع امید کرده بودند. در زراتشت نامه کیکاوس رازی گفته شده‌است، روزی دست و پای اسب سیاه گرانقدر گشتاسب در شکمش فرو می‌رود و همه پزشکان از درمان آن درمی‌مانند. شاه افسرده می‌شود و به عنوان آخرین چاره از زرتشت که از بدگویی دیگران در زندان بود، یاری می‌خواهد. زرتشت اسب شاه را شفا می‌دهد و از این معجزه گشتاسب، همسرش و پسرش اسفندیار به پیامبری وی ایمان می‌آورند.
ز اسبان یکی بود در پایگاه که بودی ورا نام اسب سیاه
که او را گرانمایه تر داشتی ابر پشت او گردن افراشتی

این مطلب در سیاحت‌نامه فیثاغورس، شارستان چهارچمن، بستان السیاحه، دبستان مذاهب و نیز توسط شهرستانی با تفاوت در جزئیات ذکر شده‌است.

در مجموع از بررسی این متون می‌توان چنین نتیجه گرفت که پس از آنکه زرتشت دعوت پیامبری خود را آشکار می‌کند، عده‌ای از مغان که در زمره فلاسفه و دانشمندان زمان بودند، با او مخالفت کرده و جادوگرش می‌خوانند و گشتاسب او را به زندان می‌افکند. در همین میان اسب سیاه تیزرو و محبوب گشتاسب به نوعی دل درد سخت و انقباض شدید دست و پا مبتلا می‌شود. دانشمندان زمان که مغان، حکما، اطبا و دامپزشکان از جملهٔ آنها بوده‌اند از درمان حیوان عاجز می‌مانند. در اینجا اشاره‌ایست به سنت دامپزشکی که حیوانات به وسیله پزشکان و دامپزشکانی که عمدتاً یکی بوده‌اند و همچنین توسط طبیب روحانی‌ و دعا معالجه می‌شده‌اند. اسب آنقدر اهمیت داشته که برای درمانش با عطف توجه به معجزه، دین جدید را پذیرفتند. مسلم است که حیوان که اینقدر ارج داشته، پزشک حیوان نیز ارجمند بوده‌است.

در این حادثه شاخ و برگ داستانی وجود دارد، ولی اصل آن که از دینکرد و از دورانی دورتر و عصر زرتشت ریشه می‌گیرد، خود، حقیقتی است و گرنه سخن به این درازی نمی‌کشید. آری به هر ترتیب زرتشت با استمداد از نیروی الهی و با دستکاری و نوعی ماساژ دست و پا و احتمالاً استفاده از برخی داروهای گیاهی، اسب زیبا را شفا بخشید. این خود یکی از جلوه‌های اسب پزشکی است که مسیر تاریخ ایران را تغییر داد.

اسب و گردونه در اوستا
برای اینکه بدانیم گردونه و اسبی که آن را می‌کشد تا به چه اندازه نزد ایرانیان گران‌بها بوده‌است، باید نگاهی به اوستا انداخت. آنچه درباره این دو در نامه دینی - که کهنترین اثر کتبی ایرانیان است - آمده است، به خوبی می‌رساند که در مرز و بوم ایران، دیدگاهی است که با گردونه و اسب آشنا هستند و می‌رساند که دلیران و ناموران این دیار در پهنه کارزار از اسب و گردونه بی نیاز نبوده‌اند. گروهی از ایزدان یا فرشتگان مزدیسنا مانند خود ایرانیان رزم آزما به گردونه مینوی نشسته‌اند.
مهر، ایزد فروغ و پیکار و پاسبان عهد و پیمان است. این ایزد بعدها با خورشید تیز اسب یکی دانسته شده‌است. مهر به گردونه چهار اسبه نشسته، از خاور به باختر می‌شتابد. در گردونه‌اش ابزارهای جنگ انباشته شده تا دیوان و دروغگویان و پیمان‌شکنان را به سزا رساند.

گردونه زیبا و هموار رونده‌اش زرین و با زینت‌های گوناگون آراسته‌است. این گردونه را چهار اسب سفید یک رنگ جاودانی که از چراخور مینوی خورش یابند، می‌کشند. سم‌های پیشین آن‌ها زرین و سم‌های پسین آنها سیمین است. این چهار تکاور به یوغ گران‌بها بسته شده‌اند.


در جاهای گوناگونی از اوستا آمده‌است: گردونه مهر بلند چرخ است. چهار اسب سفید بر گردونه مهر بسته شده و با چرخ زرین کشیده می‌شود. گردونه مهر را فرشته توانگری، ارت بزرگوار، همی گرداند.
یسنا

گردونه ایزد سروش مانند گردونه ایزد مهر به چهار اسب سفید بسته شده چنانکه در یسنا ۵۷ فقرات ۲۷-۲۸ آمده‌است: سروش پاک خوب بالای پیروزمند گیتی افزای پای و سرور پاکی را می‌ستایم، او را چهار راهوار سفید روش درخشان پاک هوشمند بی‌سایه در سرای مینوی می‌کشند. سم‌های شاخ سان آنها زرکوب است. تندتر از اسب‌ها، تندتر از باران، تندتر از میغ، تندتر از مرغ‌های پران، تندتر از تیر خوب رها شده.

فرشته نگهبان چهارپایان سودمند که در اوستا خوانده شده نیز دارای گردونه‌است. درواسپ یشت که در نیایش همین فرشته‌است آمده: درواسپ توانای مزدا، آفریده پاک را می‌ستاییم. کسی که چهارپایان خرد را درست نگه دارد، کسی که چهارپایان بزرگ را درست نگه دارد، کسی که دوستان را درست نگه دارد...، کسی که دارنده اسب‌های زین شده گردون‌های گردونده و چرخ‌های خروشنده‌است.

تیریشت
در یکی از قطعات اوستایی در ارزش یک اسب آمده: ارزش بهترین و برگزیده‌ترین اسب یک سرزمین برابر است با هشت گاو باردار (تیریشت فقرات ۱۳-۱۸). فرشته باران، تیشتر، به پیکر اسب سفیدی در آمده، با دیو خشکی که آن هم به صورت اسبی در آمده اما اسب سیاه زشت و بی‌یال و دم در نبرد است. سرانجام تیشتر از کارزار پیروز به در می‌آید و باران به کشتزارهای ایران فرو می‌بارد. ایام ناپات که مانند ناهید فرشته نگهبان آب است، چندین بار در اوستا تنداسب یا دارنده اسب تیز تک نامیده شده‌است.

بهرام‌یشت
در فقره ۳۱ بهرام‌یشت از نیروی بینایی اسب سخن رفته که در شب تیره بی ستاره و پوشیده از ابر یک موی اسب که بر روی زمین افتاده به خوبی تواند باز شناخت، آن موی از یال اسبی است یا از دم آن.
یسنا

در یسنای ۱۱ فقره ۲ آمده: اسب به سوار نفرین کند که اسبان نتوانی بستن، نه بر اسبان نشستن، نه به اسبان لگام زدن، تو ای کسی که آرزو نکنی، زوروم را در انجمن گروه مردان در میدان بنمایانی.
مهریشت

در مهریشت فقره ۱۱ آمده: ارتشتاران بر پشت اسب مهر نماز برند، زور از برای اسب‌ها و تندرستی خویشتن درخواست کنند، تا اینکه دشمنان را از دور توانند شناخت و هم آوردان را از آسیب رسانیدن توانند باز داشت و به بداندیشان کینه جوی توانند چیره گشت.

منابع

* تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، جلد اول، ایران باستان، دکتر تاج بخش، انتشارات سازمان دامپزشکی و دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ص ۲۰۵ - ۲۰۸
* اسب، اکبر پوران بدر، انتشارات عمیدی، ۱۳۷۵، ص ۳۰ - ۳۶
 

kahar

Member
اسب و ايزدان در دين زرتشت
1- تيشتر يا تير ايزدي است که اهورامزدا او را سرور ستارگان کرده است و هيچ پري و جادوگري نمي تواند به او آسيب رساند (يشت 8، بند 44). همچنين او ايزد باران نيز هست.
در نامه بند هشن امده است: او براي از بين بردن زهر حشرات موذي با اسب دراز دمي در دريا فرو رفت و ديو اپوش در دريا با او به مقابله برخواست، وي از هرمزد نيرو خواست و هرمزد نيروي ده اسب جوان، ده گاو جوان، ده شتر جوان، ده کوه و ده رود را به او داد.

2- در اوستا بهرام به معناي پيروزي است و معناي واقعي ان کشنده است. او از مهمترين ايزدان زرتشتي است و يشت چهاردهم از آن او مي باشد. او مسلح ترين ايزد است (يشت 14، بند 1) و بر ديوان پيروز مي گردد (يشت 14، بند 4) او ايزدي است که به شکل گاو نر، شاخ ها و زين به شکل اسب سپيد و با گوش زرين مي باشد. (يشت 14، بند 7)

3- هور يا خورشيد ايزدي است که يشت ششم درباره اوست. او از زيباترين آفريدگان اورمزد و چشم او است. يکي از صفات خاص خورشيد (اروند اسب) است به معناي اسب تيزرو.. خورشيد به اسب تيزروئي تشبيه شده که شرق و غرب را به سرعت طي مي کند.

4- در تفسير پايان زمان در اوستا نمائي از قرار گرفتن اسب در کنار ايزدان مينوئي را مي توان در گزيده هاي زاداسپرم مشاهده کرد. (ص 149 از بند 52) با دقت در جاي جاي متون پهلوي و اوستائي در مي يابيم که تعدادي از ايزدان مينوي داراي گردونه هستند که اسب آن گردونه ها را مي کشد و به حرکت در مي آورد و باز اين ارتباط با حلقه ثانويه اي ايزدان را به اسب متصل مي سازد.

5- اردوسيور، آناهيد که در اوستا به معناي ايزدي نيرومند و پاکيزه است. وي الهه آب است که پيوسته در ميان ايرانيان داراي احترام بوده است و يشت پنجم متعلق به اوست. وي زني نيرومند، سپيد، زيبا و خوش اندام است که با کفش هاي زرين و کمربندي بر ميان، درميان ستارگان به سر مي برد و گردونه او را چهار اسب نر مي برند. (يشت 5، بند 88، 11 و 13) براي پيروزي بر ديوان و دشمنان بايد از او ياري خواست (يشت 5، بند 23، 26، 44 و 50)

6- واي Vaya. در اوستا وايا به معناي باد است. او ايزدي نيرومند مي باشد و دليرترين ايزدي است که خودي بر سر و طوقي زرين بر گردن دارد و بر گردونه زرين مي نشيند.

7- درواسپا. در اوستا فرشته نگهبان چارپايان سودمند است. وي داراي گردونه اي است که اسبان آنرا مي کشند. او ايزدي است که به رمه ها و کودکان سلامتي مي بخشد. (يشت نهم، بند 1) وي دارنده اسبهاي زين شده و گردونه هاي گردنده و چرخهاي خروشنده است.

8- سروش. در اوستا به معناي اطاعت از ايزدان بزرگي است که بر نظم جهان مراقبت دارند. وي نخستين آفريده هورمزد است که او را مي ستايد، براي بينوايان خانه اي محکم مي سازد و با گرز خويش خشم را مي کوبد. او بر فراز البرز کاخي دارد با يک هزار ستون که به خودي خود روشن است و ستاره نشان.

گردونه او را در آسمان چهار اسب نر و درخشان و تيزرو با سمهاي زرين مي رانند.
 
بالا