سرکار خانم فرزانه افاضاتی

علی واحدی

Active member
با عرض سلام و ارادت خدمت شما و خانواده محترم ورودتون به سایت رو تبریک عرض نموده و سلامتی و پیشرفت روزافزون شما را از خداوند متعال خواستارم.
شما از سوارکاران خوب و خوش استیل و با آتیه کرمان هستید.به خانواده سلام رسانده و عرض ارادت بفرمایید.
 
دوست عزیز سلام . از اینکه اینقدر به من لطف دارین خیلی خیلی ممنونم و از اینکه اینجام و میتونم از تجربیات شما و بقیه اساتید استفاده کنم خیلی خوشحالم . با آرزوی موفقیت برای شما
 
ضمنا عکس آواتارم همون کره ایه که مادرش وقتی سه ماهه بود مرد و ................ بقیه اش یادتون هست؟
 

علی واحدی

Active member
دوست عزیز سلام . از اینکه اینقدر به من لطف دارین خیلی خیلی ممنونم و از اینکه اینجام و میتونم از تجربیات شما و بقیه اساتید استفاده کنم خیلی خوشحالم . با آرزوی موفقیت برای شما

ضمنا عکس آواتارم همون کره ایه که مادرش وقتی سه ماهه بود مرد و ................ بقیه اش یادتون هست؟

بینهایت از لطف شما ممنونم. بله این کره هم دقیقا یادمه چقدر بزرگ و خوشگل شده ماشاالله. فکر میکنم که پیرترین مادیونتون که آبریزش شدید چشم هم داشت و من براش تور صورن و چشم درست کرده بودم(اسمش یادم رفته متاسفانه) بهش شیر میداد
و خیلی مواظبش بود. ارادتمند علی واحدی.
 

علی واحدی

Active member
اسمش عطیه (فیروزه) بود . واقعا برای غران فر دایه مهربانتر و بهتر از مادر بود

عطیه واقعا مادیان اصیل و مهربانی بود و اگر هست خدا حفظش کند و اگر هم ... خدا بیا مرزدش هر چند که این موجودات خارق العاده از آدمها عاقبت بخیر ترند چون ذات پاکی دارند.روزگار خوبی بود. یادش بخیر.
 
سلام دوستان بله عطیه راکه آقای مجتبی ذاکری از جناب افاضاتی چندسال پیش میخرند سال89 مرد وآخرین کره اش یک کره مادیان زیباازتهاتموس است که آخرین هدیه اش راداد و زمانی که کره 3ماهه بودمرد.من هم این مادیان نجیب را خیلی دوست داشتم و عقیده شخصی بنده ای است که اسبهای خالص ایرانی راحت تراز خون خارجیها کره مادرمرده را قبول می کنند به نظر من که مربوط به اصالت هست البته این حرفها همش تجربی هست و شاید نظربنده در عمل درست نباشد.
 
ضمن تبریک سال نو
عطیه در طول زندگیش تقریبا عادت کرده بود به دایه بودن . زمانی که یکی از اسبهامون به اسم آتیلا ( دو خون )در ارگ جدید مرد یا به اعتقاد پدرم مرده شد کره ای که کنارش بود ( بن آتیلا ) سه ماهه بود و عطیه رو به عنوان دایه انتخاب کردیم . البته اون موقع اینکار خیلی سخت بود باید چند نفر عطیه رو میگرفتیم تا کره شیر بخوره. بعد از اون وقتی یکی دیگه از اسبهامون به اسم فروغ باز هم در ارگ جدید مرد کره ای که کنارش بود به اسم سام فر دو ماهه بود و باز هم عطیه دایه اون شد و باز هم راحت نبود و لی وقتی فانوس در مرداد 86 مرد تقریبا نه تحقیقا معجزه شد . دقیقا 5 ماه بود که هیچ کره ای کنار عطیه نبود و هیچکس فکر نمیکرد که عطیه شیر داشته باشه ( کره عطیه به اسم شاد فر رو ما اواخر اسفند از شیر گرفته بودیم ) . فقط برای این کره رو کنار عطیه گذاشتیم تا فرصتی داشته باشیم برای تهیه شیر از شهر و واقعا نگران این مسئله بودیم. ولی با کمال تعجب عطیه به شیر اومد و از صدای شیر خوردن غران فر میزان شیرش از فانوس هم بیشتر به نظر میرسید و جالبتر از همه احساس شدیدا مادرانه عطیه بود که اگه یک لحظه کره رو برای دادن غذای کمکی جدا میکردیم صدای شیهه اش بند نمیاومد .
من عکس از عطیه دارم ولی باید اسکن بشه . ولی چند تا عکس از غران فر و شجره اش رو میذارم
 
بالا