"مشکلات زندگی"
کشاورزی اسب پیری داشت که یک روز اتفاقی در چاهی بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست اسب را از چاه بیرون بیاورد. برای این که حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا اسب زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد. مردم با سطل روی سر اسب خاک می ریختند، اما اسب هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها برود. روستایی ها همین طور به زنده به گور کردن اسب بیچاره ادامه دادند و اسب همین طور به بالا آمدن ادامه داد تا این که به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما می ریزد و ما مثل همیشه دو انتخاب داریم، اول اینکه اجازه دهیم مشکلات ما را زنده به گور کند و دوم این که از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!!!
منبع:دیدار 89
کشاورزی اسب پیری داشت که یک روز اتفاقی در چاهی بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست اسب را از چاه بیرون بیاورد. برای این که حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا اسب زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد. مردم با سطل روی سر اسب خاک می ریختند، اما اسب هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها برود. روستایی ها همین طور به زنده به گور کردن اسب بیچاره ادامه دادند و اسب همین طور به بالا آمدن ادامه داد تا این که به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما می ریزد و ما مثل همیشه دو انتخاب داریم، اول اینکه اجازه دهیم مشکلات ما را زنده به گور کند و دوم این که از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!!!
منبع:دیدار 89